نویسنده: دومینیک سکرتان
مترجم: حسن افشار




 

اصطلاح کلاسیسیزم تعریف دقیقی ندارد. در دانشنامه ها عباراتی به کار برده اند از قبیل: گرایشی در زیبایی شناسی که مشخصاتش احساس تناسب، ترکیب بندی متوازن و بادوام، جستجوی هماهنگی صوری، و خویشتنداری در بیان است؛ تقلید از نویسندگان باستان؛ بیزاری از استثنا؛ علاقه ی تقریباً انحصاری به تحلیلهای روحی و اخلاقی؛ مهار احساس و تخیل؛ پیروی از قواعد حاکم بر انواع خاصی از نگارش؛ و غیره. همچنین کلاسیسیزم را مترادف دانسته اند با زیبایی، عقل، سلامت، سنت. در استفاده از آن عده ای افراط کرده اند و گروهی تفریط.
در رویارویی با معضل بزرگی به نام کلاسیسیزم، من سعی نکرده ام تعریفی مختصر یا مفصل از آن ارائه دهم. تنها به خیل عناصر دخیل در آن پرداخته ام: ستون فقرات آن، گوشت و پوست آن، خونی که در رگهای آن جاری است. کلاسیسیزم یکی از جریانهای زیبایی شناسی است که صفحات گوناگونی از تاریخ را در می نوردد. من پاره ای از امهات را برگزیده و بعضی حدود را معین کرده ام. موضوع بی در و پیکر است و به همین دلیل، بیش از حد تعریف شده. من به این نتیجه رسیدم که بهترین شیوه ی طرح آن در این مقال مختصر، نشان دادن انواع نمودهای آن است.
کلاسیسیزم مجموعه ای از ارزشهای منسوخ و راحت به دنبال هم قطار شده نیست. کلاسیسیزم در بسیاری از آثار هنری جدید هنوز زنده است.
منبع مقاله: سکرتان، دومینیک؛ (1375)، کلاسیسیزم، ترجمه: حسن افشار، تهران: نشر مرکز، چاپ اول.